۱۳۹۲ بهمن ۸, سه‌شنبه

حق را بگوییم حتی اگر بر علیه ما باشد: یاداشتی در رابطه با بازرگان و بنی صدر و...و




در فیس بوک اقای تقی رحمانی بحثی بین منتقدان نهضت ازادی و مدافعان نهضت و منتقدان بنی صدر در حال انجام است ( آدرس فیس بوک در زیر آمده است.) در این رابطه و با یاداشت زیر در این بحث شرکت کردم:
https://www.facebook.com/taghi.rahmani.7/posts/575909352486074?stream_ref=10

با سلام

چند نکته کوتاه در رابطه با اطلاعاتی که مطرح شد:

- هیچ انسانی هر قدر وارسته هیچوقت نباید ورای نقد قرار بگیرد.  انسانها به عنوان بودنهایی نسبی و با علمی نسبی اشتباه می کنند ولی تنها از طریق نقد است که اشتباه تبدیل به تجربه و از تکرار ان جلوگیری می شود.  بنابراین هموطنان عزیز بیاییم از هیچ فردی اسطوره نسازیم.  بپذیریم که انسانها، حتی با نیت خیر، می توانند اشتباه کنند.  این هم شامل بازرگان و هم شامل بنی صدر می شود( فرق است بین اشتباه با خیانت کسانی مانند اقای خمینی که تمامی تعهدات خود با مردم را نقض کرد و یا اقای بختیار که در خدمت صدام در آمد و اینگونه استقلال وطن را نقض.)
- در مورد اقای بازرگان واقعیت این است که ایشان با وجود وارستگی و صداقت و انسانی که  باور به اسلام را با عشق بوطن ترکیب کرده بودند( فرهنگ ایرانی را در خود داشتن.) در زمان نخست وزیری خود دچار اشتباهات جدی شدند.  اینکه می گویم بازرگان، منظورم دولت بازرگان است چرا که ایشان مسئول کارهای دولت خود نیز می باشند.  از جمله:
- ایجاد سپاه پاسداران و دا دگاه های انقلاب( که به پیشنهاد اقای یزدی ایجاد شد.) و نیز جهاد سازندگی که بسرعت از دست دولت ایشان خارج شده و تبدیل به اهرمهایی شدند که استبداد بعد از انقلاب بازسازی خود را از طریق اینها ممکن کرد.  سخت است تصور باز سازی استبداد در بعد از انقلاب بدون این اهرمها.
- آوردن روحانیت! تشنه قدرت بدرون دولت و مزه صندلی های چسبدار وزارت را به انها چشاندن( ناشی از نیکی دل ایشان بود و اینکه متاسفانه ماهیت قدرت را نمی شناخت و فکر می کرد که انها هم مانند ایشان انسانهای عارف می باشند.)
- قرار بر انحلال مجلس خبرگان بود و هیئت دولت هم به آن رای داده بود و خبرنگاران هم برای اطلاع رسانی دعوت شده بودند ولی این اقای بازرگان بود که تصمیم گرفت که از اقای خمینی اجازه بگیرد!!! و به قم رفت و در مقابل تهدید خمینی عقب نشست و خلاصه ولایت فقیه حقنه پیش نویس قانون اساسی شد و اینگونه ضد انقلاب لباس قانونیت بر تن کرد.
- در روز 25 خرداد شصت برای دفاع از رئیس جمهور اعلام گرد همایی (بهمراه جبهه ملی) می کنند و قرار بر حضور بنی صدر (که هفته ای بود با کمک دوستان داریوش فروهر پنهان شده بود.) می شود.  اقای خمینی در ساعت 2 بعد از ظهر به نهضت آزادی اولتیماتوم می دهد و یک ساعت بعد آقای بازرگان به رادیو می رود و ابراز برائت می کند و اینگونه ضربه روانی-سیاسی  سخت به جنبش ضد کودتا می زند.
-....

- در رابطه با نامزد شدن بنی صدر، امر واقع این است که بنی صدر در ساعت آخر بود که به وزارت کشور رفت و اسم نویسی کرد.  علت هم این بود که بر این نظر بود که اگر بازرگان کاندیدا شود او برای جلوگیری از شکسته شدن ارا نامزد نخواهد شد.  از وزارت کشور به او زنگ زده بودند که چرا نمی آیید، بنی صدر علت را گفته بود و به او پاسخ داده شده بود که بازرگان نخواهد امد و به همین علت در ساعت آخر اسم نویسی کرده بود. 
 - بنا بر سخن دوستمان، اقای صباغیان گفته اند که بنی صدر دروغ می گوید.  دو طرف وجود دارند و برای قضاوت باید به کارنامه اشان در دروغگویی نگاه کرد و دید که کدامیک انسهانهایی هستند اهل دروغ.  من با وجود تمام انتقادهایی که به بنی صدر و اشتباهات تاتکتیکی تاریخی اش( مانند در رابطه با برسمیت شناختن مجلس قلابی و نخست وزیری رجایی زیر بار خمینی رفتن- در ماه های اول) دارم هیچوقت حتی به یکمورد دروغ از ایشان بر نخورده ام و تجربه 30 ساله ارتباط با ایشان نشان  از حساسیت خارق العاده ایشان برای راستگویی می باشد.  او را انسانی یافته ام که اخلاق و رعایت اصول اخلاقی نقشی محوری در فعالیت های سیاسی اش دارد( اگر اینگونه نبود مرا با او کاری نبود.)  ولی اقای صباغیان را فردی دیده ام که در صورت لزوم دروغ می گویند.  برای نمونه، سال قبل گفتند که بنی صدر باید در مجلس کودتا در 30 خرداد شصت شرکت می کرد و از خود دفاع و به احتمال زیاد رای اعتماد هم می آورد.  در حالیکه خود ایشان که برای دفاع از بنی صدر اسم نویسی کرده بودند از وحشت جرئت نکردند که از وقت خود استفاده کنند و غایب بودند و این تنها آقای معین فر بود که با جان خود را بر دست گرفتن از بنی صدر دفاع کرد و گفت که همه این کارها بازی می باشد و تصمیم به سرنگونی بنی صدر از قبل گرفته شده است( البته خانم اعظم طالقانی کاری بسیار زشت تر را مرتکب شدند و در حالیکه برای دفاع از رئیس جمهور اسم نویسی کرده بودند از پاپ کاتولیکتر شده و سخت به بنی صدر تاخته و خواستار  برکتاری او شدند.)
 
فکر کنم خوب باشد بخشی از سخنان اقای معین فر در مجلس کودتا را بیاورم:
"
سخن گفتن بعنوان مخالف طرح عدم كفایت رئیس جمهور كه تقدیم شده است در جوی هیجان‌زده كه قبل از شنیدن توضیحات مخالف و موافق و قبل از استماع دفاع رئیس جمهور و قبل از اخذ رای نهایی تصمیم قطعی گرفته شده و رایها آماده گردیده است به نظر بی اثر و بی فایده میرسد  اینكه مخالفت با طرح بركناری رئیس جمهور، مخالفت با انقلاب و امام است، آماده‌اند هر گونه توهین و آزاری به گوینده روا دارند و حتی به سادگی خون وی را بر زمین بریزنددر چنین جوی شاید دم فرو بستن و تماشاچی بودن ودر برابر تصمیم قطعی كه گرفته شده است ابراز نظر نكردن به عقل و منطق نزدیكتر باشند و یا ممكن است منحصرا یك رای مخالف به طرح دادن را و خطرات آنرا، به جان خریدن حداكثر كاری بدانیم كه در شرایط كنونی نمایندگی مجلس میسر میباشدبعضی از دوستان را نظر بر این است كه در چنین شرایطی اساسا نباید در مجلس حاضر شد و نباید با رنگ و روغن حضور خود در جلسه واحیانا شركت در بحث به نعنا داغ آشی كه پخته میشود اضافه نمود
نمود . خصوصا آنكه تامین جانی ورود به مجلس برای مخالفان و بخصوص برای چند نفر از آنان كه از نزدیكان و دوستان رئیس جمهور است فراهم نیست. با اینترتیب اگر در كشور، در اجرای قانون اساسی تعللی شده باشد و یا برخلاف قانون اساسی عملی صورت گرفته باشد و رئیس جمهور از تذكر و پیگیری در این باره خودداری كرده باشد ، باید او را ناتوان گفت در حالیكه همه نمایندگان محترم شاهد هستند كه آقای بنی صدر در هر مورد كه عملی را برخلاف قانون اساسی دید با صراحت و اصرار اعلام كرد، با این ترتیب نه تنها در ایفای وظیفه خود كوتاهی نكرده است ، بلكه همین پافشاریها موجب دشمنی كسانی گشته است كه خود پا از دایره قانون اساسی فراتر گذارده اند . نمونه هایی از این پیگیریها كه بحق از طرف رئیس جمهور اعلام شده واگر وی شخص وظیفه نشناس و بی كفایتی بود خود را آشنای به این مسائل نشان نمیداد اعتراضاتی است كه به شورای عالی قضائی در مورد اعمال خلاف قانون اساسی آن شورا نمود آقای بنی‌صدر كه بر طبق اصل یكصد و سیزدهم قانون اساسی مسوول روابط بین قوای سه گانه است به حق نسبت به مداخله قوه قضائیه در قوه مقننه اعتراض كرد."

*********************

اگر اسناد را خواستید تا فردا می توانم برایتان بفرستم.  دیگر اینکه ایشان می دانند که علت نیامدن بنی صدر به مجلس ( که می دانست امکان ندارد بگذارند پایش زنده به مجلس برسد.) این بود که نمی خواست با امدن خود به کودتا رسمیت ببخشد
.  برای بنی صدر کشته شدن امری پذیرفته شده بود.  اماده اعدام شده بود ولی خیانت کردن به اهداف انقلاب را نمی پذیرفت.  به بیان دیگر روحیه سیاوش در او وجود داشت.  ولی در یکی دو هفته آخر، دقیق تر بعد از بازگشتش از کرمانشاه و نپذیرفتن رشوه خمینی بود که در برخورد با همسرش روحیه سیاوش و سر بر مرگ فرو آوردن تبدیل به رستم شدن شد.  در وصیتننامه اش که در مخفیگاه نوشته شده بود می خوانیم:
"
عُذرا، همسر شجاع،
این روزها بسیار بیاد تو هستم . . . بیاد نوری که در تاریکی ذهنم درخشید . آنروز که از کرمانشاه باز میگشتم در این فکر بودم که باز باید دلداری بدهم . مسئلۀ از دست دادن ریاست جمهوری و زندان و محکومیت را در ذهن خود حل کرده بودم . اما راه حلی برای زن و فرزندان و خواهران برادران و کسان دوستان پیدا نکرده بودم . . . سختی هائی را که تنها بدلیل نسبت با رئیس جمهوری باید تحمل میکردند ، چگونه تسلی میدادم ؟ خود چاره ای جز انتخابی که عقیده مرا بر آن میداشت ، نداشتم . اما شما و کسان و یاران چرا باید تاوان مرا بدهید ؟ . . . به خانه که آمدم ، به جائی آمدم که هم محل سکونت ما بود و هم محل کار رئیس جمهوری و تو زندانش میخواندی ، چرا که اغلب مجبور بودی در یک اطاق نیمه تاریک محبوس باشی ، همانجا که امام جمعۀ دروغ زن مرکز جمهوری اسلامی ، کاخ پر از تزئینات خواند . قیافۀ تو پر از تصمیم بود . . . قیافۀ مقاومت کنندۀ پر امیدی بود که نا ممکن را ممکن میشمارد ، قیافۀ زن بود . قیافۀ هنرمندی که در حال ایجاد هنر بزرگی است . ناممکن بزرگی را داشتی ممکن بزرگی میساختی . ( آیا ) تو خود میدانستی که ناممکن را ممکن میکنی ؟ جواب تو به این سئوال هر چه باشد ، با قیافه ای که از تو دیدم و با سخنانی که از تو و دوستان شنیدم ، تصمیمم عوض شد . تصمیم گرفتم رستم بگردم و نگذارم بدستم بند بگذارند . این تغییر تصمیم سبب شد که در آئینۀ قیافۀ تو ، خطوط آینده را ببینم ."

واقعیت دیگر این است که نهضت ازادی برای اینکه عمل در درون رژیم ضد انقلاب حاصل کودتا را بپذیرد، چشم بر این کودتا فرو بست و از آنجا می باشد که به سرازیری سلاخی کردن سیستماتیک حقیقت بر سر در مصلحت زاده شده زور و قدرت افتاد و هنوز در این راه در حرکت است.  سانسور بنی صدر به این  علت است که در آینه کسی که به قدرت نه گفت و در برابر آن ایستاد ( بقول اقای برقعی: "
آقای محمد برقعی در برنامه ای در بی بی سی، بنی صدر را اینگونه توصیف کرد: "...آقای بنی صدر هم ویژگی اش این بود، واقعا حقیقت را باید گفت، که ما در تاریخمان بی سابقه ست که یک انسانی تمام قدرتها رو در دست داشته باشد ولی بر سر اصول بایستد در حالیکه اقای خمینی تا روز آخر سعی می کرد ایشون رو نگه داره...")، تمامی ضعفها و سازشهای خود با رژیم تبهکار و ناقض حقوق انسانی و ملی را نیک می بینند و بجای اصلاح خود در رابطه ای اورگانیک با مافیای حاکم، اصلاح طلبان دولتی، سلطنت طلبان، استالینیستها و فرقه رجوی سعی در شکستن این اینه که منعکس کننده وجدان تاریخی و ملی ایرانیان است می باشند.

امید من این است که هر چه زودتر به خود امده و یکبار هم که شده دست از سلاخی کردن حقیقت برای مصلحت قدرت بر دارند.  به امید آن روز

۱۳۹۲ بهمن ۶, یکشنبه

یاداشتی کوتاه از سفر کوتاه لندن و سخنرانی دکتر سیف و مهران مصطفوی




از سفر کوتاه بسیار پربار لندن برگشتم.  سخنرانی دکتر سیف( اقتصاد دان) و مهران مصطفوی( متخصص تشعات اتمی و....) در حضور عده بسیاری از هموطنان با موفقیت کامل بر گزار شد.  جالب این بود که هر دو در رابطه با توضیح بحران پر خسارت اتمی و نیز وضعیت فاجعه بار اقتصادی بطور مستقل به این نتیجه رسیده بودند که تا ولایت مطلقه فقیه که در آن سخن یک نفر حکم قانون را پیدا می کند و به احدالناسی هم حساب پس نمی دهد، از پیش پا برداشته نشود مشکلات و موانع ساختاری برای رشد وطن از پیش پا برداشته نخواهد شد.  در ادامه یکی از حضار سخن از این گفت که تا زمانی که گفتمان اصلاح طلبی فضای سیاسی ایران را مه آلود کرده است و در واقع و در عمل، نقش  خندق ولایت مطلقه فقیه را بازی می کند، از فضای سیاسی وطن زدوده نشود مشکل اول حل نخواهد شد.

در این فاصله دوستان بسیار نازنینی را که مدتها نبود فرصت دیدار دست نداده بود را دیدم و لذت گفتگو و بحثهایی بسیار طولانی دست داد.   این افراد که زندگی خود را وقف وطن کرده و در عین حال کوچکترین ادعایی هم ندارند از افتخارات وطن هستند و نسل جوان بسیار نیاز به شناختن این انسانهای عارف و عاشق دارد.  از جمله با دوستی قدیم که مهندس مکانیک و در اینجا بکار آهنگری مشغول است دیدار کردم.  ایشان داستانها از دوران بعد انقلاب داشت و برای نمونه می گفت که بعد ازشنیدن سخنرانیهای بنی صدر و تشویق جوانان به ابتکار و ابداع، به قبرستان ماشینهای یکی از وزارات رفته بود و با کمک دوستان، حدود 600 اتوبوس و مینی بوس و سواری  را که بدور انداخته شده بودند تعمیر و بکار انداخته بود.  می گفت در یکی از روزها بیش از 30 ساعت بدون استراحت و توقف کار کردیم و...و

دوست بسیاز بزرگوار دیگر دکتر تقی زاده رئیس دانشگاه ملی در چند سال قبل از انقلاب و قبل از کودتای 30 خرداد 60،  کاندیدای جایزه نوبل در پزشکی در سال 1973 و از پایه گزاران کنفدراسیون دانشجویی در اوائل سالهای 1960 در خارج از ایران بودند.  انسانی سخت متواضع که وقتی سخن از وطن می زند برق هیجان و شادی را در چشمانش می بینی.....و یا.

واقعا که باز سازی استبداد در بعد از انقلاب چه فرصت تاریخی را برای جبران عقب ماندگی وطن از بین برد و با سرکوب و زندانی و به خارج از وطن راندن این استعدادها مانع شد که این استعدادها محل عمل خود را یافته و از طریق بکار گیری ابتکار و خلاقیت، بواقع، جهانی دیگری سازند.

در هر حال شد آنچه شد و فرصتی عظیم از دست رفت.  در حال حاضر هدف باید این باشد که از این تاریخ و وضعیت درس گرفت و جنبش را ادامه و با از پیش پا برداشتن موانع ساختاری رشد در ازادی و استقلال و مردم سالاری انقلاب را در اهداف آن تا شهروند و صاحب حقوق شدن ساکنان ایران زمین ادامه  داد. 


 در گزارش از سخنرانی جمعه شب دکتر سیف و مهران مصطفوی در لندن یادم رفته بود این نکته را ذکر کنم که صدای آمریکا که مرکزش در واشنگتن است خبرنگاری برای گزارش فرستاده بود ولی بی بی سی به این علت که مرکزش در لندن است و بیشتر به این علت که چند ایستگاه مترو با محل سخنرانی فاصله داشت نتوانست خبرنگاری برای تهیه گزارش بفرستد.

۱۳۹۲ بهمن ۲, چهارشنبه

“Stop the executions” – UN rights experts alarmed at the sharp increase in hangings in Iran


This is the warning which just released by UN:

GENEVA (22 January 2014) – The United Nations Special Rapporteurs on the
situation of human rights in Iran, Ahmed Shaheed, and on summary
executions, Christof Heyns, today called on the Government of Iran to
urgently halt the abrupt surge in hangings in the country since the start
of 2014.

“We are dismayed at the continued application of the death penalty with
alarming frequency by the authorities, despite repeated calls for Iran to
establish a moratorium on executions,” the independent experts said,
stressing “the inherently cruel, inhuman and degrading nature of the death
penalty.”

At least 40 persons have been reportedly hanged in the first two weeks of
January, of which at least 33 executions were carried out in the past week
alone. 625 executions, including at least 28 women and a number of
political prisoners were reported to have been carried out in 2013.

The majority of those executions were for drug-related offences, but a
number of individuals were also executed for the crimes of Moharabeh
(‘enmity against God’), or acting against national security.

“It is deeply concerning that the Government proceeds with executions for
crimes that do not meet the threshold of the ‘most serious crimes’ as
required by international law, and when serious concerns remain about due
process rights,” the Special Rapporteur on extrajudicial, summary or
arbitrary executions said.

“I would like to recall once again that, if the death penalty is to be used
at all in the countries which have not yet abolished it, international law
requires that it may be imposed only after proceedings that met the highest
level of respect of fair trial and due process standards. The ‘most serious
crimes’ provision further requires that it is imposed only for the offence
of intentional killing,” Mr. Heyns noted.

The Special Rapporteur on the situation of human rights in Iran also raised
alarm at the recent pace of executions of political activists and
individuals from ethnic minority groups, and urged the Government to stop
the execution and to revisit the cases of people at risk of execution.

“The persistent execution of individuals for exercising their rights to
freedom of assembly, association, and affiliation to minority groups
contravenes universally accepted human rights principles and norms,” Mr.
Shaheed said.

The independent human rights expert noted that the Government had hanged 16
members of the Baloch community on 26 October 2013, in reprisal to the
killings of 14 border guards the day before.

“Execution of individuals as a form of retaliation for another crime is an
action unquestionably illegal under international human rights law,” the
experts said. “The Government of Iran has legal and moral obligations to
respect the right to life, which is the most fundamental of all human
rights.”

“We once more urge the Government of Iran, as an active member of the
international community, to heed the calls for a moratorium on executions,
especially in cases relating to political activists and alleged
drug-offences,” they said.

“In the meantime, we urge the Iranian authorities at least to restrict the
use of the death penalty to what is permissible as an exception under
international law, and namely to limit its imposition only for the crime of
intentional killing, and to respect stringently international standards
guaranteeing fair trial and due process for those facing the death
penalty,” the Special Rapporteurs stressed.

The experts’ appeal was also endorsed by the UN Special Rapporteur on
torture and other cruel, inhuman or degrading treatment or punishment, Juan
E. Méndez.

ENDS

Ahmed Shaheed (the Maldives) is a Visiting Professor at the Human Rights
Centre, Essex University, UK; and a former foreign policy advisor to the
President of the Maldives. Mr Shaheed was Foreign Minister of the Maldives
from 2005 to 2007 and from 2008 to 2010. He led the country’s efforts to
sign and ratify the major international human rights Conventions and to
implement them in law and practice. He was appointed as the Special
Rapporteur on the situation of human rights in Iran in June 2011 by the UN
Human Rights Council. As Special Rapporteur, he is independent from any
government or organization and serves in his individual capacity. Learn
more, visit:
http://www.ohchr.org/EN/Countries/AsiaRegion/Pages/IRIndex.aspx

The Special Rapporteur on extrajudicial, summary or arbitrary executions,
Christof Heyns (South Africa), is a director of the Institute for
International and Comparative Law in Africa and Professor of Human Rights
Law at the University of Pretoria, where he has also directed the Centre
for Human Rights, and has engaged in wide-reaching initiatives on human
rights in Africa. He has advised a number of international, regional and
national entities on human rights issues. Mr. Heyns’ research interests
include international human rights law and human rights law in Africa.
Learn more, log on to:
http://www.ohchr.org/EN/Issues/Executions/Pages/SRExecutionsIndex.aspx

Check the International Covenant on Civil and Political Rights:
http://www.ohchr.org/EN/ProfessionalInterest/Pages/CCPR.aspx

UN Human Rights, country page - Iran:
http://www.ohchr.org/EN/Countries/AsiaRegion/Pages/IRIndex.aspx

For more information and media requests, please contact Naveed Ahmed (+41
22 928 9477 / nahmed@ohchr.org) or write to sr-iran@ohchr.org

For media inquiries related to other UN independent experts:
Xabier Celaya, UN Human Rights – Media Unit (+ 41 22 917 9383 /
xcelaya@ohchr.org)

UN Human Rights, follow us on social media:
Facebook: https://www.facebook.com/unitednationshumanrights
Twitter: http://twitter.com/UNrightswire
Google+ gplus.to/unitednationshumanrights
YouTube: http://www.youtube.com/UNOHCHR
Storify: http://storify.com/UNrightswire

یاداشتی کوتاه در رابطه با انتشار عکسهای جنایتهای رژیم اسد


این یاداشت را در رابطه با انتشار عکسهایی که نشان کشتار و شکنجه وحشیانه حدود 11000 نفر در سوریه و از طرف دولت اسد می باشد را منتشر کردم:


در این که رژیم اسد رژیمی جنایتکار و سفاک است هیچوقت شکی نبوده است ( همانگونه که در جنایتکار و سفاک بودن بسیاری از مخالفان اسد شکی نیست.) ولی در سیاست هیچ امری اتفاقی، اتفاق نمی افتد. کسانی که این اطلاعات را درست روز قبل از کنفرانس منتشر کرده اند قصد با موشک زدن این کنفرانس را داشته اند. وقتی نگاه می کنیم که این کشور قطر است که هزینه این تحقیق را تامین کرده است، موضوع روشتنر می شود. دیروز بی بی سی با یکی از تهیه کنندگان گزارش که استادی در دانشگاه سیراکوس آمریکا بود مصاحبه و سوال کرد که چرا این گزراش درست روز قبل از کنفرانس تهیه شده است؟ استاد پاسخی برای پرسش نداشت و فقط در مود اینکه اسناد موثق است صحبت کرد( البته باید سوال دیگری نیز می کرد و آن اینکه شما چه زمانی کار خود را به پایان رساندید.)

این نشان می دهد که با تهیه کنندگان گزارش نیز در این مورد مشورت نشده بود، همانگونه که اصل بر این است که اطلاعات نقض جنایت بر علیه بشریت باید در اختیار سازمانها ی حقوق بشری گذاشته می شد و این آنها می باشند که بعد از بر رسی های لازم آنرا منتشر می کنند و نه از طریق موسسه ای از وکلا که هدفشان بیش از هر چیزی بدست آوردن پول بیشتر است.

فاجعه این است که مردم سوریه به مهره های شطرنجی در دست دولتهای فاسد منطقه ای و جهانی تبدیل شده اند و برای این دولتها آنچه که ارزش ندارد جان انسانها و رنج غیر قابل تصوری می باشد که این بازی به مردم سوریه تحمیل می کند.

حمایت مافیای حاکم از مستبد سوریه و بیشتر، پولهای هنگفت عربستان سعودی و دیگر شیخهای فاسد خلیج فارس، صدور "اندیشه" قرون وسطایی وهابیسم و سلفیسم، و نداشتن اندیشه راهنمای مردم سالارانه مخالفان استبدادها، بهار عرب را به خزان تبدیل کرده است. امید این است که از طریق نقد اشتباهات خود، جنبش را ادامه دهند.
 
در ضمن امروز  سخنان نماینده دولت سوریه و نیز نماینده مخالفان سوریه در کنفرانس ژنو-2  را گوش کردم.  غمناک بود چرا که از هر دو طرف فقر اندیشه مشاهده می شد و سخنان، در کل، هیچ ربطی به اینکه چه باید کرد نداشت.  خلاصه اینکه بنظر نمی رسد که از این درخت میوه ای بروید.

۱۳۹۲ دی ۲۹, یکشنبه

گفتگو در پی گفتگوی دو خشونت ورز: ابراهیم نبوی و محمد مجیدی





بعد از سخنان خشونت بار اقای ابراهیم نبوی در برنامه افق صدای آمریکا در مورد کشتارهای رژیم در سالهای شصت و کوشش در بدست فراموش شمرده شدن انها پیام زیر را در فیس بوک خود منتشر کردم:

"دو خشونت ورز در برابر هم. یکی آقای مجید محمدی که سالها بر طبل حمله نظامی بر وطن می کوبید( و البته از زمانی که این امکان بسیار ضعیف شده است نباید حال خوشی داشته باشند.) و از طرف دیگر آقای ابراهیم نبوی، خشونت ورزی با گذشته ای بس خشن و قهرمان زیگزاگ زدن که حال سخن از این می گویند که کشتارهای دهه شصت را فراموش کنید ( شما در ان زمان به چه کار شریفی تشریف داشتید؟) نه آقای نبوی، جنایت مشمول مرور زمان نمی شود و در فردای ایران ازاد، این ایرانیان هستند که از طریق بکار گیری روشهای خشونت زدا با این جنایتها که هنوز ادامه دارد برخورد خواهند کرد.

فکر می کنید حافظه تاریخی ایرانیان ضعیف است. اگر هم این حافظه در زمانهای ضعیف عمل می کند ولی مطمئن باشید که در رابطه با جنایت بر ضد فرزندان خود بسیار هم قوی عمل می کند. شما نیز بر صندلی داغ وجدان عمومی جامعه ملی خواهید نشست و هیچ راهی جز پاسخ به سولات این وجدان نخواهید داشت

البته بهتر این می بود که نه دو خشونت ورز بی اخلاق بلکه خشونت زدایی و با اخلاقی در برابر یکی از بی اخلاقهای خشونت ورز قرار می گرفت"
 http://www.youtube.com/watch?v=INRKE5CFNP8

در این رابطه یکی از دوستان اهل اندیشه، پیامی را برایم فرستادند که به گفتگوی جالبی تبدیل شد و به همین علت فکر کردم آن را در اینجا بیاورم:

دوست: نمیدانم چرا آقای نبوی به این نحو برخورد میکنند. خیلی عصبی و عصبانی! من خیلی تعجب کردم. پاسخهای آقای بنی صدر بسیار سنجیده، و الحق عقلانی است ولی اینکه کسی با اصول آن موافق نباشد.


من: بنی صدر می دانست که نبوی تقاضای مصاحبه کرده تا او را درگیر برخوردی عصبی و تخریبی کرده و او را از کوره بدر برده و بعد مصاحبه را از همه جا پخش کرده و سر نقاره گذاشته تا بقول خودشون کار بنی صدر تموم بشه. بعضی از دوستان بنی صدر گفتند که مصاحبه را نپذیر. بنی صدر گفت فرصت خوبی می باشد تا حرفها را زد و بنابراین مصاحبه را پذیرفت. آقای نبوی کم کم دید که سوالات تحریک آمیز اثر ندارد و وقت هم دارد به پایان می رسد و در نتیجه خودش گرفتار حالت عصبی شد و...و قرار هم بود که مصاحبه را چند روز بعد پخش کند ولی نکرد. دوستان بنی صدر گفتند که حالا که او پخش نکرده خودمان بکنیم( بوطر همزمان دوستان بنی صدر مصاحبه را ضبط کرده بودند.) بنی صدر گفت که انتشار در وحله اول حق ایشان است. یکسال گذشت ولی خبری نشد، بنی صدر دوستی را فرستاد و اینکه چه شد. گفت بزودی! کلا حدود چهار سال بهش فرصت داد و دو بار دیگه هم دوستانش تماس گرفتند و وقتی که دیگر مطمئن شد قصد انتشار ندارد موافقت کرد که منتشر شود.

دوست: من راستش نبوی را دوست دارم. برای همین از این برخوردش خیلی تعجب کردم.
در مقابل احترامم به آقای بنی صدر دو برابر شد. عدو شود سبب خیر. متاسفانه خیلی با عصبیت و دشمنی سوال میکند و در مقابل بنی صدر لبخند از لبش دور نمیشود.
البته در مورد مساله اعدامهای دهه شصت با تو موافق نیستم. مساله خیلی پیچیده تر از این است که دولت جمهوری اسلامی تنها مقصر باشد. بر خلاف نظریه نیکفر اعدامیها هم همه شان فقط «دگر اندیش» نبودند. بهر حال نباید آنها را از یاد ببریم. ولی سینه زنی وعزاداری هم راهش نیست. باید آن لحظه تاریخی را خوب بفهمیم. این چماقی نیست که بر سر دولت بکوبیم. یک زخم ملی است، باید با آن با دقت و حساسیت برخورد کنیم.

من: برای اولین بار چند هفته بعد از قتل اقای بختیار بود که با بنی صدر ملاقات کردم و یکی از اولین سوالاتم چیزی شبیه این بود: "آقای بنی صدر شما بختیار را خائن می دانستید. حال چگونه است که بعد از قتل ایشان و در حالیکه کسانی که سالها از قبل ایشان خورده اند در گوشه ای پنهان شده اند این شمایید که خونخواه ایشان شده اید؟" پاسخش چیزی شبیه این بود: "بله من بختیار را خائن می دانستم و خائن می دانم چرا که دشمن را به خاک وطن آورد. ولی خائن هم قبل از خائن بودن انسان هست و دارای حقوق ذاتی و با قتل فجیع او ایشان از حق دفاع از خود و حق زندگی محروم شد و من از این حق است که دفاع می کنم." این پاسخش تکانی در من ایجاد کرد... جان حتی اگر در بدترین حالت تمامی کسانی را که اعدام شدند، بدترین ها بدانیم، این را می دانیم که حتی بدترین ها هم دارای حقوق انسانی هستند و از حقوقشان باید دفاع کرد. به هیچیک از اعدام شدگان حق دفاع از خود داده نشد و در بدترین شرایط و بدون داشتن حق دفاع اعدام شدند. یادم است در ماههای اول بعد از کودتای خرداد شصت بعضی شبها تا دویست نفر را هم اعدام می کردند. مسئله من این نیست که ایا این انسانها همه سینه چاکان ازادی بوده اند یا نه. مسئله من این است که حقوق انسانی اینها که بالاترین آن حق حیات است در وحشیانه ترین حالات نقض شد و تصمیم به زنده ماندن یا اعدام آنها در اختیار لاجوری ها، یک بیمار روانی که تا چند ماه قبل بزازی در نزدیکی بازار بود، افتاد. اینگونه اعدامها ( که البته از اعدام سران رژیم شروع شد و به کردستان کشید- که البته کومله هم خلخالی های خود را داشت....مدتیست مشغول بحث با چند نفر از اعضا و طرفداران کومله هستم و تا دلت بخواهم ما را نوازش می کنند.)  از سی خرداد شروع شد. اول در خیابان تظاهرکنندگان را به رگبار بستند- به عنوان شاهد عینی که جان سالم بدر برد می گویم- و در همان شب 28 شرکت کننده در تظاهرات را که بیشتر زیر 18 سال بودند اعدام کردند. در اینجا برای من مسئله این نیست که ایا کسانی که اعدام شدند ازادیخواه بودند و یا مانند اعدام کنندگان خشونت ورز. مسئله من این است که حقوق انسانی آنها نقض شد و تا زمانی که حقوق انسانی را ورای باور و عمل انسانها ندانیم از یک استبداد به استبداد دیگری خواهیم افتاد. من فردا از حقوق انسانی خامنه ای ها هم بشدت دفاع خواهم کرد و قبل از هر چیز مدافع لغو حکم اعدام خواهم شد و بعد محاکمه عادلانه در دادگاه ها ی کاملا مستقل. البته اصل را بر راستی رستی و در نتیجه جبران و ترمیم خواهیم گذاشت. اینگونه است که ایران ازاد و مستقل و رشد یاب فردا را بیمه خواهیم کرد. انتقام گیری راه به استبداد دیگری می برد و عفو و بخشش راه به ازادی و استقلال و داری رژیمی شدن که مدافع کرامت و حقوق انسانی و ملی ساکنان ایران خواهد بود.

دوست:من صد در صد با این برخورد موافقم. اما این وضعی که راه افتاده این نیست
. واقعاَ کسانی هستند که میخواهند یک طرف را دیو درست کنند و آنطرف را فرشته. کسانی هستند که میخواهند واقعاَ از این فاجعه و جنایت پیراهن عثمان درست کنند برای یک جنگ داخلی دیگر. در کنار مطالبه حقوق انسانی آنها و همه ما که میتوانیم هر لحظه قربانیان اعدامهای دیگری باشیم باید کانتکست تاریخی را هم در نظر گرفت. بعلاوه باید به عواقب و متد کار هم توجه کرد. مدل ما خونخواهی است؟ یا اینکه مدل ما چیزی در ردیف کمیته های آفریقای جنوبی و رواندا است که هدفش همزیستی است؟ نباید کسی مانند تو با کسانی که پیراهن خونین بر سر چوب میکنند یکی باشد. باید کاملتر حرفت را بزنی.

این کامنت آخرت که راهت را از امثال جرثومه هائی مانند مجید محمدی سوا کردی خیلی خوب بود. اینها ا میگویم که دنبال پیرهن عثمان هستند. برای اینها اعدامها هم اهرم دیگری برای بمباران میهن یا تحریم آنست.

در ضمن بنظر من باید با این کامنتها که نبوی را قیمه خور و تهوع آور و امثالهم مینامند برخورد کنی. این فحشها برای چیست؟‌ وقتی مدرک به این مهمی که خود این مصاحبه است داریم چرا متشبث به ناسزا شویم؟ آنهم روی دیوار تو؟ اگر من بودم اینها را محکم رد میکردم یا کامنتها را پاک میکردم.

من: عمل از موضع موازنه منفی که همان عمل از موضع حقوق انسان و بنابراین نفی قدرت و زور است، سبب می شود که انسان عکس العمل نشود و به یک خشونت ورز انتقاد و حداقل در سکوت، دیگری را نقد نکند. انتقاد هم به مسئول برنامه کردم که چرا دو همجنس را در مقابل هم قرار داده است. یکی از رهبران اصلی کومله ( اقای اردلان) که در رابطه با نظرات من مصاحبه ای انجام داده و تا خواسته دروغ گفته را به بحث ازاد دعوت کرده ام و تا بحال از انجام آن فرار کرده ولی من ولکن معامله نیستم.  از دوستان خوبم که بگذرم، اعضا و هوادارانش گیر پاژ کرده اند و نمی دانند چگونه برخورد کنند و برای همین زبانشان زبان توهین است و اتهام. چرا اینگونه شده اند؟ برای اینکه از منظر حقوق و موازنه منفی برخورد کرده ام و خشونت را از هر طرف محکوم و دروغگویی را هم که یکی از بدترین انواع خشونت است . اینکه یکی از کامنت گذارها گفته قیمه خور، باید بگویم که من بخش کامنتم را باز گذاشته ام و تا زمانی که زبان دشنام و...بکار گرفته نشود، کامنتی را حذف نمی کنم. برای همین تا دلت بخواهد اطلاعاتی های رژیم و سلطنت طلبها و بختیاری ها و...و کامنت می گذارند و تهمت و و...و. ولی تا زمانی که زبان دشنام بکار نبرند حذف نمی کنم.   در پایین آخرین پاسخم را خواهی دید. اقایان مجیدی و مهرا نگیز کار و میر فطروس ها خائنان به استقلال وطن هستند و سخت خشوت ورز( به این خانم از اول هیچ اطمینان نداشتم ولی بسیاری از دوستانم با عشق از او حرف می زدند. ولی وقتی این خانم حقوق بشر علنا طرفدار حمله نظامی به وطن شد در "کنفرانسهای" چلبی سازی شرکت کرد، خود واقعی را به نمایش گذاشت.)

سوال کرده بودند که نظرم در مورد کشتارهایی که در زمان بنی صدر در کردستان انجام شد چیست
.

پاسخ: در زمانی که بنی صدر فرمانده کل قوا و رئیس جمهوری بود هیچ قتل عامی اتفاق نیافتد تا در اینمورد نظر داشتم و البته اگر افتاده بود نظری جز محکومیت ان و مجازات مسئولین نداشتم. قبل از ان کشتار قارنا اتفاق افتاده بود که بنی صدر هیچ مسئولیت اجرایی نداشت و روز بعد بنی صدر در آن باره مقاله ای با عنوان:"در سوگ قارنا" نوشت که خود عنوان نظر او را بیان می کند. در زمان ریاست جمهوری اش تنها قتل عامی که شد قتل عام یک گردان ارتش در حوالی سردشت بود که حدود 450 نظامی بود ( برای انتقام از کشتار سرهنگ صیاد شیرازای تقاضای بمب ناپالم!!! کرده بود که بنی صدر در جا او را توبیخ و تقلیل درجه داد و قرار بر محاکمه نظامی اش بود- هم بخاطر آن و هم بخاطر بیکفایتی. البته چنین انسانی سفاک و بی کفایتی را بعد از کودتای بر علیه بنی صدر به ارتش برگرداندند و کردند فرمانده نیروی زمینی که بیکفایتی خود را در فرماندهی با تاکتیک موجهای انسانی سعی کرد جبران کند که در نتیجه صدها هزار جوان و نوجوان کشته و زخمی شدند.) جنگ دوم سنندج را هم که خود می دانی کومله با کشتن فرمانده ستون( قبلا شهادت یکی از پیشمرگه ها که همراه کومله می جنگید را پست کردم که با اسم و رسم کسی که فرمانده را به قتل رسانده بود نام برد و...و) کومله جنگ دوم را به مردم سنندج تحمیل کرد: شهادت .....در مورد شروع جنگ دوم کومله از طرف کومله. کومله شاهین را داشت که عضو وحدت کمونیستی بود ( از دقیقه هشت ببعد) http://www.youtube.com/watch?v=8TTvCmyaAsg باشگاه افسران در وسط شهر را از روی پشت بامهای مردم و...محاصره کردن و قطع آب و برق بطوری که سربازان در باشگاه مجبور به خوردن ادارا خود شده بودند. بنی صدر دستور شکستن محاصره را از طرف پادگان داد با این دستور نظامی( که همانموقع در گزارش او به مردم منتشر شد):"از اسلحه سنگین استفاده نکرده و به قیمت تلفات سنگین به خود از وارد کردن تلفات به غیر نظامیان خوداری کنید." در کدام جنگ دیگری در جهان شما چنین دستوری را می توانید بیابید؟ کومله زمانی جنگ را شروع کرد که طرح خودمختاری کردستان را بنی صدر در شورای انقلاب به تصویب رسانده بود و کومله با تحمیل این جنگ بقول جلال طالبانی، تنها شانس خودمختاری را از بین برد. علت خاک پاشی و گردو خاک کردن کومله برای همین است تا جوانان کرد ندانند که به چه خیانتی در حق انها مرتکب شده است. فرار بجلوی سی ساله همین است: حتی بنی صدر در علن و در سالگرد انقلاب این اعلام کرد. حتی قرار بر تغییر قانون اساسی شده بود و تبعیض بین شیعه و سنی برداشته شود:" من در آغاز انتخاب به رياست جمهوری، هيئتی را از حزب دمکرات کردستان پذيرفتيم. آن‌ها يک قطعنامه شش ماده‌ای به من ارايه دادند. اين قطعنامه در هيات ويژه مورد رسيدگی قرار گرفت. اين هيات اصلاحاتی را در آن قطعنامه لازم ديد. آن قطعنامه و اين اصلاحات را به من دادند. من بر سر حرف خود ايستاده‌ام. امام در بيانات خود گفته‌اند از نظر اين‌که جای هيچگونه شائبه و تفاوتی ميان گرايش به مذهب شيعه و سنی نباشد، اين تغيير در قانون اساسی به عمل آيد. بنابراين وقتی ما چيزی را پذيرفته‌ايم، پيش از اين‌که شما با اسلحه خواهان آن باشيد، ما خود آن را اظهار کرده‌ايم چه حاجت که شما اين چيزی را که پذيرفته و قبول داريم به زور اسلحه به ما تحميل بکنيد. اين است که ما در صداقت گروه‌های مسلح ترديد جدی داريم. من ترديد دارم که وقتی ما خود پذيرفته‌ايم و شما اسلحه به دست گرفته‌ايد، اين را بهانه کارهای بعدی قرار نداده باشيد..." http://news.gooya.com/politics/archives/2011/07/124355.php چرا کومله با تحمیل جنگ دوم سنندج مانع قانونی شدن خودمختاری کردستان شد؟ بیشتر بنی صدر از کشتار گسترده اعضای کومله و دموکرات جلوگیری کرد. توضیح اینکه مدتی بعد از حمله عراق، رهبران کومله( که احتمالا همین اقای اردلان نیز یکی از انها بوده است.) با بنی صدر تماس گرفتند و اعلام کردند که در مقابل عفو عمومی حاضر هستند اسلحه را زمین بگذراند. بنی صدر به خمینی نامه نوشت( عین نامه موجود است و خواستی پیدا می کنم.) و پیشنهاد کرد که به شرطی که خمینی عفوی از نوع عفو پیامبر در مکه( عفو کامل) بدهد پیشنهاد این دو گروه را بپذیرد. خمینی پاسخ داد که حالا شما قبول کن تا ببینیم چه می شود. بنی صدر فهید که خمینی قصد خدعه دارد و می خواهد آنها اسلحه را زمین گذاشته و بعد دست به کشتار آنها بزند. برای همین برای قاسملو و رهبران کومله پیام فرستاد که اسلحه را زمین نگذارید. این سخن بنی صدر را زنده یاد دهکردی قبل از ترورش در حضور بنی صدر در خانه فرهنگهای المان تایید کرد: شهادت نوری دهکردی درباره تامین به کومله و دموکرات http://www.youtube.com/watch?v=918Jguz9t2I شما چند نفر فرمانده کل قوا می شناسید که خدعه کردن را نپذیرد و حاضر نشود در فریب و جنایت با دیگری( در اینجا خمینی) همراه شود؟ سولا دیگر این است که چرا فقط این حزب دموکرات بود که این پیام را تایید کرد و رهبران کومله که به علت وفاداری به عهد بنی صدر زنده ماندند تا بحال در اینمورد سکوت کرده اند؟ ایا علت جز این است که با گفتن حقیقت آن تصویر هیولایی که بیش از سی سال است سعی کرده اند از بنی صدر بسازند از هم می پاشد؟ سوال و حرف و اطلاع بسیار بیشتر از بیش است ولی دیگر وقت ندارم و باید بروم. ولی یک سوال اخری که از اقای ردلان در بحث احتمالی خواهم کرد این خواهد بود: زمانی که صدام به حلبچه حمله شیمیایی کرد و هزران کرد را به قتل رساند، شما و پیشمرگه هایتان در منطقه حضور داشتید. چرا در برابر این جنایت سکوت محض اتخاذ کردید و هیچ اطلاعی ندادید؟ چرا این تنها بنی صدر بود که برای اولین بار این کشتار را در غرب افشا کرد ولی باز شما به سکوت خود ادامه دادید؟ چرا تنها زمانی در این رابطه سخن گفتید که فهمیدید که دوران صدام به سر آمده و بوش تصمیم به تمام کردن کار صدام گرفته است؟ ایا زن و بچه و مرد و جوان و پیر در حلبچه که چنان وحشتناک کشتار شدند و کودکانی که در اغوش نازنین مادرانشان خفه شدند، کرد نبودند؟ انسان نبودند؟ چرا ...؟ امیدورام در میان کسانی و اعضای کومله که این یاداشت را می خوانند کسانی مانند زنده یاد دهکردی باشند که وقتی سخن حق را شنید قلبش به طپش آمد و بر خواست و شهادت داد، باشند و بخود بیایند و به خود نهیبی بزنند و بپذیرند که مردم کردستان و ایران حق دارند حقیقت را بشنوند. امیدوارم.
https://fbexternal-a.akamaihd.net/safe_image.php?d=AQB1S1ay9gtASZFN&w=130&h=130&url=http%3A%2F%2Fi1.ytimg.com%2Fvi%2F8TTvCmyaAsg%2Fhqdefault.jpg
www.youtube.com


دوست: واقعاَ‌ آن مصاحبه نمونه خوبی است از روش آقای بنی صدر. بسیار منطقی و انسانی و اصولی سخن میگوید.

من: پیشنهاد می کنم مصاحبه دیشبش را هم گوش کنی:
https://soundcloud.com/a-banisadr/92-10-27
 در آخر کار در مورد اقای نبوی بدون بردن نام هم حرف می زند. یکی از هوادارن سابق کومله برایم نوشت که دارم روی بنی صدر در زمان انقلاب کار می کنم و کم کم دارم متوجه می شوم که اگر سرنگون نشده بود این بلاها بر سر ما و ایران نمی امد و انقلاب استبداد را بخود نمی دید.