۱۳۹۳ شهریور ۸, شنبه

Maryam in Stanford, Omid in Evin, writing





Professor Mehran Mostafavi, who is head of the Physical Chemistry Lab of France, recently saw that an Iranian - Omid Kokabi - had authored an article he was reading. Excited to see an article from an Iranian, he looked at the address to see which university he was working in.  He was stunned to see that the address ended: 'Evin Prison, Unit 308'.  It turns out that Omid Kokabi had sent the results of his research on a laser system, which he had conducted while at a research centre in Spain, from prison. Mehran said that it sorely reminded him of one of Khomeini’s famous statements that ‘our prisons are universities.’

This is a matter of both pride and anger.  It is a matter of pride that a political prisoner tries to continue his scientific work, and a matter of ferocious anger that the country is ruled by a dictatorial regime which imprisons scientists and academics for their political beliefs.  God knows how many other Iranian scholars are in Evin and other prisons all over the country.

Reading this case made me think again of Maryam Mirzakhani. I asked myself what would have happened if she, like Omid, would have ended up in prison? This made me more eager to suggest that Maryam condition her return to Iran upon the release of all political prisoners.

Here is the abstract of Omid’s article:
http://arxiv.org/abs/1403.6066<http://l.facebook.com/l.php?u=http%3A%2F%2Farxiv.org%2Fabs%2F1403.6066&h=rAQEud6WM&s=1>
And here is the article:
http://arxiv.org/ftp/arxiv/papers/1403/1403.6066.pdf

۱۳۹۳ مرداد ۳۰, پنجشنبه

اصلاح طلبان را تحریم کنیم


بنظر می رسد که تا بحال پیشنهاد قدم اول برای مبارزه با مافیای حاکم که تحریم "انتخابات" بوده است پیشنهادی غلط بوده است و به جای آن می بایستی شعار <اصلاح طلبان را تحریم کنیم> را پیشه می کردیم، چرا که جریانی که با در دست داشتن انبوه رسانه ها در داخل و خارج از بی بی سی گرفته تا سایتهای فله ای اصلاح طلبان دولتی، نیمه دولتی و غیر دولتی که همیشه و بدون استثنا در زمانهایی  که رژیم تبهکار حاکم با خطر روبرو شده است به یاریش شتافته اند و با همکاری رژیم، به جنبش تحریم ضربه زده اند اصلاح طلبان می باشند.  نمونه آخر در مهندسی مشترک انتخابات، این همکاری را در "انتخابات" سال قبل دیدیم که چگونه رژیم، لو لو خر خره اقای جلیلی مورد نظر اقای خامنه ای! را در اختیار اصلاح طلبان گذاشت تا با استفاده از آن و تولید ترس انبوه در جامعه، وضعیتی ایجاد کردند که بخشی از جامعه فکر کند  برای دفع مارهای غاشیه  چاره ای جز رای دادن به افعی در جهنم استبدادی که ایران نام دارد ندارد و این در حالیست که همانگونه که هم دولت آمریکا و هم رسانه های غربی افشا کردند، کمتر از یکسال قبل از "انتخاب" آقای روحانی مذاکرات پنهان بین فرستاده های آقای خامنه ای، از جمله اقای ولایتی و فرستادگان اوباما در عمان انجام شده بود و موافقت های اصلی در مورد بحران اتمی انجام شده بود.  بنابران نقش اقای جلیلی این بود که نقش ترساندن مردم را بازی کند و نقش اقای روحانی در این تاتر این بوده است که در مقابل چنین فردی شاه کلید حلال مشکلات را عرضه کند.

اصلاح طلبان در هماهنگی با اقای خامنه ای که سخت نیازمند کشاندن مردم به صندوقهای رای گیری داشت تا حدی که روز انتخابات از مخالفان رژیم نیز خواست که بروند و رای بدهند و اینگونه به حضور آنها رسمیت بخشید، با ایجاد ترس شدید در مردم از آنها خواستند که بروند و در رای گیری شرکت کنند که اگر ندهند جلیلی محبوب خامنه ای رئیس جمهور خواهد شد و اینبار هم نشان دادند که در بازی کردن نقش خندق رژیم لحظه ای به خود شک راه نمی دهند( اینکه باید برای اصلاح طلبان غیر دولتی که این نقش را بازی می کنند و زندانی هم می دهند و مقتول هم می شوند باید گریست یا خندید، مسئله ای دگر است.)

خلاصه اینکه مانع  اصلی جنبش جامعه ملی ایران که در پی تغییرات اساسی و استقرار مردم سالاری بر دو اصل استقلال و آزادی می باشد، اصلاح طلبان و گفتمان اصلاح طلبی می باشد.  بنا براین شعار کمپین نیروهای مصدقی برای بر اندازی رژیم خیانت، جنایت و فساد، نه تحریم انتخابات که باید تحریم اصلاح طلبان باشد.  چرا که اگر این بایکوت با موفقیت انجام شود، بایکوت انتخابات نیز بگونه ای منطقی انجام خواهد شد.  چو صد خواهی نود هم پیش ماست.

این اولین یاداشت برای پیشنهاد ایجاد و گسترش کمیپن برای بایکوت اصلاح طلبان می باشد و امیدوارم که هر چه بیشتر هموطنانی که اندیشه راهنمایشان استقلال و آزادی می باشد در گسترش این کمپین به یاری بشتابند.

۱۳۹۳ مرداد ۲۸, سه‌شنبه

A Gazan: "The international community is dead"




I recently contacted a Palestinian friend who I met while he was doing his PhD in London and who now works for the UN Human Rights Commission in Gaza, where he lives. I wanted to know how the savagery of the Israeli army has affected him and his family. Yesterday, after some weeks, he finally responded. It was shocking. Actually, it shouldn’t be shocking given how much we have seen of the indescribable suffering of the Palestinians on our television screens, and how much we have heard of the raging hypocrisy and silence of western governments when it comes to Palestine. Just compare their reaction to the brutalities of ISIS in northern Iraq, which led to both a military campaign and a huge humanitarian response. The reasons are also clear: there is oil in northern Iraq, and the armed force which is committing the atrocities is not the Israeli army. Yet on another level it is difficult to comprehend that such suffering is being inflicted on someone we know and love.

I wanted his response to be shared and have asked his permission to do so, which he gave on the condition of anonymity.

Dear Mahmood,



Many thanks for your message again. Things for me and my first degree relatives are ok. Yet, a close friend of mine lost three of his kids in unwarning shelling of his house. Luckily enough, he himself saved the attack (only injured), but lost his three kids. Another friend lost his cousin and brother in law as well. They Slaughered us...They Slaughetered us my friend. Things remain uncertain. No body knows who is the next...They just shell out houses without any warning....All happen out of sudden... You may be sleeping when the attack took place.... Alot of work here...what happened can no be put in words....Listening to people is a burden....being able to sleep is anohter burden...being able to eat is a thid one...I guess they confiscated the very essence of our life.....I do not think we are are human any more....Without exception, every one in Gaza has been affected by the Israeli offensive..The lesson I learned out of this experiences :"International Community is dead".
But before I leave you from this life my friend, I wish to stress couple of words: “they will never let us down…even if they kill all of us, destroy ALL OF our homes, and our infrastructure.. Our souls will keep fighting them…” The battle is not Hamas battle any more. The offensive is against us, as civilians. International community should understand that. So far, they killed some 1,976 Palestinians. Of these, 1,417 believed to be civilians, including 459 children, and over 239 women. Large number of civilians was killed in attacks on their homes, in the time when they were sleeping. Significant number of these attacks took place without any warning. In many cases, complete families, including parents, brothers, and sisters, were killed.

۱۳۹۳ مرداد ۲۶, یکشنبه

Maryam Mirzakhani condition your return to Iran on the freeing of political prisoners




The Iranian regime, which ideologically perceives and socially treats women as lesser than men, now tries to use Maryam Mirzakhani’s status as the first woman in history to win the Fields Medal for mathematics (a prize in the field of mathematics which is equal to, if not higher than, the Nobel prize) to drum up its own legitimacy by inviting her to Iran.


I don’t know where Dr. Mirzakhani’s political tendencies lie or whether she has any (though it is easier to find snow in the Sahara than an Iranian who has no political view). But if she is considering going to Iran, I would suggest that she condition her return on the liberation of Iran’s political prisoners – unlike Ms. Shirin Ebadi, who encourages her to go back and give recognition to a regime whose entire existence is based on the violation of the human rights of Iranians. I have no doubt she knows that a good number of Iran’s political prisoners come from her alma mater, Sharif University; she might even know some of them. The reward has provided her with a great opportunity to advocate for women rights and human rights in general in Iran. 

۱۳۹۳ مرداد ۲۰, دوشنبه

آزادیهای یواشکی هم در امتحان زمان مردود شد



هر عملی و هر روشی در تمامی ابعاد 'واقعیت اجتماعی' از جمله بعد سیاسی موفقیت و شکست خود را در طول زمان نشان می دهد.  به بیان دیگر، شهادت زمان، شهادتی بی خدشه و بی اما و اگر می باشد.  وقتی طرح ازادی های یواشکی عرضه شد و شلوغی بسیاری بر انگیخت و حتی پایش را به بعضی رسانه های جدی در غرب هم باز کرد، چند نوشته در این باره منتشر کردم و گفتم که روش مبارزه آزادی های یواشکی برای آدمهای یواشکی خوب است. 

البته معلوم بود که این روش، صادر شده از ذهنیتی می بود که غافل از کرامت انسان و حقوق انسان می باشد و اینگونه است که برای آن در عمل سیاسی فضایی باز نمی کند.  در کل، گفتمان اصلاح طلبی در رژیم ولایت مطلقه فقیه، زادگاه ذهنیتی می باشد که مبارزه را با نقض کرامت و حقوق انسان آغاز می کند و اینگونه است که عنصر حقارت در برابر قدرت و به قدرت اصالت بخشیدن و خود را در برابر آن عاجز و علیل و بیچاره دیدن، عنصر اصلی این گفتمان را تشکیل می دهد( تمامی اصلاح طلبان و بدون حتی یک استثناء اصل را بر ناتوانی مردم و قدر قدرتی رژیم تبهکار گذاشته اند و اینگونه، عنصر ترس/ها، عنصر همزاد عنصر حقارت در درون این گفتمان شده است.  اگر استثنایی می شناسید لطفا معرفی کنید.) البته از کوزه همان ترواد که در اوست و از ذهنیت غافل از غرور انسانی انتظاری جز این نمی توان داشت که بدنبال خرده ریزه های سفره قدرت باشد و کوشش در اینکه صاحبان سفره قدرت قدری بر خرده ریزه ها بیافزایند تا اینها بتوانند به کسانی که بدنبالشان افتاده بودند بگویند که دیدید روش اصلاح طلبی نتیجه بخش است چرا که در آخر کار، برای اینها نیز حفظ نظام خیانت و جنایت و فساد که ایران را در حلقه آتش قرار داده است اوجب واجبات است و باز شهادت زمان نشان داده است که اینها نقش خود در خندق رژیم بودن را خوب بازی کرده اند.

سخن اینکه در حالیکه آفتاب زردانبوی روش "مبارزه" ازادی های یواشکی از لب پشت بام به پایین افتاده است، سوالم از هموطنان و بعضی از دوستان بسیار نزدیکم این است که چگونه شد که مدتی شیفته این روش "ابتکاری" شدند و در ستایش این روش قلم زدند؟  سوالم را شفاف تر بکنم: این چه عاملی در اندیشه شما بود که سبب شد که موجک این روش به تنه شما نیز بخورد؟  علت سوال این است که تا زمانی که پاسخ این سوال را نیابید، باز بازی خواهید خورد و باز در پرده بعدی، مثلا بادبادک یواشکی هوا کردن را نیز جز مبارزه فرسایشی بحساب خواهد اورد و اینگونه عمر گران بگذرد و فرصتها از دست روند. 

در پایین یکی از نوشته هایی را که در این رابطه منتشر کرده بودم می آورم:


چرا با طرح آزادی های یواشکی مخالفم

 http://iranian.com/posts/view/post/33638