۱۳۹۶ فروردین ۲۲, سه‌شنبه

یویوی سلطنتی رضا پهلوی





" هر وقت رئیس جمهوری در آمریکا وارد کاخ سفید می شود که سیاست تهاجمی در رابطه با ایران دارد و گزینه حمله نظامی بطور جدی روی میز قرار می گیرد، باد وارد علم ایشان می شود و اینگونه ناگهان از شهروند معمولی به پادشاه قانونی ایران تبدیل می شوند و مجلس شورای ملی تشکیل می دهند تا بتوانند نقش چلبی را در ایران بازی کنند و هر وقت رئیس جمهوری وارد کاخ سفید می شود که قصد مماشات و سازش با رژیم را دارد و از گزینه حمله نظامی دوری می گزیند، باد از وزش می افتد و  ایشان تبدیل به شهروند می شوند و وارد دوران کسوف و به جز چند اعلامیه و مصاحبه، خبری از ایشان نمی شود."


آقای خمینی در توجیه دروغهای مکرری که می گفت و در پاسخ به اعتراض برخی که مرجع تقلید نباید سخن و قول خود را عوض کند که در اینصورت در دین فساد پدید می آید، مجبور شده بود که علنا به دفاع از دروغ گفتن و تغییر نظرات خود بپردازد و صریحا بگوید که:
"ما می‌خواهیم اسلام را پیاده کنیم. پس ممکن است دیروز من یک حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده‌ام باید روی همان حرف باقی بمانم..."(1)

این توجیه آقای خمینی که در واقع بنیان گذار دور ان پسا- حقیقت، در دوران معاصر می باشد و دونالد ترامپ به آن ابعادی جهانی بخشید، در واقع  زبان حال کسانی است که رسیدن و حفظ قدرت، به هر روش ممکن را هدف اصلی خود قرار داده اند و از آنجا که <قدرت> ذاتا اخلاق ندارد، بنابراین دروغ گفتن و فریب و نقض عهد کردن نه تنها امری مکروه و یا حتی مباح و مستحب محسوب نمی شود بلکه روشی واجب می شود و عمل غیر آن عملی غیر عقلانی انگاشته می شود.  اینگونه است که برای ضد انقلاب حاکم بر وطن، حفظ نظام/قدرت اوجب واجبات می شود و نیز برای کسانی چون آقای رضا پهلوی نیز که قدرت را به هر روش هدف قرار داده اند، برای رسیدن به قدرت و بر تخت طاووس نشستن، گفتن هر سخنی و مرتکب هر عملی شدن اوجب اجبات می شود.
اینگونه است که سخنان و تعهدهای آقای رضا پهلوی در رابطه با به سلطنت رسیدن ایشان، حالت یو یو کردن را پیدا می کند.  چرا که زمانی برای رسیدن به قدرت و مصلحت بازی سیاسی حکم می کند که تشنه قدرت، زمانی در سخن گفتن از چنین آرزویی تبری بجوید و زمانی دیگر حاشا را به کناری نهاده و علنا خود را صاحب تخت طاووس بنامد.
آخرین حرکت آقای رضا پهلوی در این رابطه مصاحبه ایشان با آسوشیتد پرس می باشد که در آن از حکومت مردم سالار عربستان سعودی و آمریکای دونالد ترامپی، که به قول نامه نویسان به ترامپ، "مدافع ارزشهای بنیادین آمریکا"! ست و دولت دست راستی های افراطی اسرائیل که بنا بر قول بنیامین نتانیاهو، ایرانیان از 2500 سال پیش در پی ایجاد هولوکاست و کشتار یهودیان بوده اند، خواسته است تا به ایشان کمک کنند تا در ایران "انقلاب" راه بیاندازد و بساط پادشاهی "مشروطه" را بر قرار کنند.(2(
انگار نه انگار که هم ایشان چهار ماه پیش در مصاحبه با رادیو فردا علنا اعلام کرده بودند که خود را از <دغدغه پادشاهی> رها کرده و از کسانی که می خواهند ایشان را <یک جعبه یا باکس نظام پادشاهی> بگذارند انتقاد کرده بودند.(3(
البته این داستان امروز نیست، ایشان در سال 1359 در مصر بعد از مرگ پدر، به عنوان شاهنشاه ایران و مدافع استقلال وطن قسم خورده بودند و در سال 1365 که ریگان به سازمان سیا دستور سرنگونی رژیم را داده بود، سیا فرکانس اختصاصی تلویزیون ایران در شبکه جهانی را برای پخش پیام 11 دقیقه آقا رضا پهلوی حک کرد.(4(
بعد که متوجه شدند که دولت آمریکا با آقای رفسنجانی ساخت و پاهایش را کرده است، برای پنهان کردن آرزوی  تخت طاووسی خود، اعلام کردند که تنها یک شهروند هستند و در دوران آقای خاتمی به عنوان شهر وند خود را به اصلاح طلبان نزدیک، بدون اینکه از پادشاهی استعفا دهند.  البته عقل سیاسی قدرتمدار حکم می کرد که تمامی احتمالات را در نظر آورند و برای آن آماده باشند.  اینگونه بود که ایشان خود را به شتر مرغی تبدیل کرده بودند که بر عکس مثل، اگر برای به قدرت رسیدن نیاز به پرواز کردن می شد ایشان می گفتند که من مرغم و اگر نیاز با بار کشیدن، می گفتند که پدر جدم هم بار کش بوده است.
البته از آنجا که دروغگو به صفت دروغگو بودن کم حافظه می شود، حدود 5 سال پیش در مصاحبه با سایت معتبر آلمانی فوکوس، پته را آب دادند و علنا گفتند که نه شهروند که شاه قانونی ایران هستند.(5(
آقای محمد امینی در مقاله ای ایشان را به باد انتقاد گرفتند که شما که گفته بودید تنها یک شهروند معمولی هستید و حال چگونه شده است که خود را شاه قانونی ایرانی معرفی کرده اید.  در واقع این سخن ایشان همانند بر تخت نشاندن ولی مطلقه فقیه، این بار تاج بر سر، بود که مردم هیچ نقشی در آن ندارند.  حملات که افزون گشت، ایشان ناچار به عقب نشینی شدند و  دفتر خود را مامور کردند که اعلامیه ای صادر کند که در آن خطاب به فوکوس، از جمله گفته شده بود :"... در این راستا لازم می دانیم این نکته را متذکر شویم که این مصاحبه با اشتباهات مختلفی از زبان انگلیسی به آلمانی وسپس به فارسی ترجمه شده است. بسیاری از مطالب درج شده در این متن به زبان آلمانی وهمچنین نسخه فارسی آن با ادبیات رضا پهلوی همخوانی ندارد.... از هفته نامه فوکوس درخواست میکنیم با احترام به قوانین روزنامه نگاری نسخه اصلی مصاحبه به زبان انگلیسی رامنتشر و محتوای ترجمه متن آلمانی را در اسرع وقت تصحیح نمایند."
آقای امینی با فوکوس تماس و نظر سایت را در باره اعلامیه آقا رضا پهلوی خواستار شدند.  فوکوس پاسخ داد که چه نامه و چه در خواستی و اینکه هیچ تماسی دفتر ایشان با فوکوس نگرفته است و اینکه هیچ اشتباهی در محتوای مصاحبه وجود ندارد و عین نوار مصاحبه در اختیار فوکوس می باشد.
دیگر اینکه ایشان در این مصاحبه ذهنیت خشونت بار خود را لو داده بودند.  از جمله در بخشی از مصاحبه گفته بودند:
" «بسیاری از انقلابی‌های آن‌موقع امروز نزد من می‌آیند و می‌گویند: بهتر بود پدرت ما را بازداشت و اعدام می‌کرد." البته این نقل قول از جمله به این معنی می باشد که ایشان با نکول کردن(default) پذیرفته اند که پدر ایشان، فردی آدمکش بوده است چرا که در غیر اینصورت به جای آوردن این نقل قول در مقام تایید نظرات خود، به این افراد می تاخته اند و سخت انتقاد که مگر پدر من آدمکش بوده است که شما آرزوی کشته شدن بدست ایشان را داشته اید؟ دیگر اینکه چنین نقل قولی را برای دفاع از مواضع خود آوردن در واقع نشان از یگانگی در روش با پدر دارد.
بهر حال، از اینجا ببعد، اینجانب دنبال کار را گرفتم و برای اینکه امکان فرار را بروی ایشان کاملا ببندم، مقالاتی مستند به هر دو زبان فارسی و انگیسی منتشر کردم.  نتیجه این شد که از آنجا که معلوم شده بود که اعلامیه ایشان فقط به فارسی منتشر شده بوده و تنها هدف آن فریب هموطنان می بوده، ایشان ناچار به همان راهی رفت که کذابها می روند، به این معنی که کوشش می کنند که دروغ خود را با دروغی دیگر بپوشانند.  به همین علت مصاحبه تلویزیونی ترتیب دادند و در آن گفتند:
"...من جهت اطلاع هم میهنان بگم که از موقعی که این اتفاق افتاد اولین درخواستی که شد از طریق کسی که هماهنگی این مصاحبه رو کرده بود و درخواست از خود نوار ترتیب اثر داده نشد و من اخیرا از طریق قانونی مسئله رو تعقیب کردم توسط یک وکیل آلمانی برای درخواست نه تنها چاپ متن تصحیح شده ای از دیدگاه خودم نسبت از آنچه جواب من بود در مقابل آنچه چاپ شد از یکسو و درخواست رسمی برای دریافت کپی اصلی نوار که وجه در اینجا گرفته و یا اینکه اگر چنین کپی است در اختیار ما قرار گرفت اون را هم در اختیار هم میهنان قرار بدم از جهت رفع این سو تفاهمات و این مسیر طبیعی خودشو داره طی می کنه و در انتظار پاسخ این اقدام حقوقی هستم توسط وکلا و خود اون موسسه( دلخواسته: همانگونه که خوانندگان می توانند ببینند ایشان در مورد موضوعی شفاف بسیار ناشفاف صحبت کرده اند در اینجا معلوم نیست که علت اینگونه نامفهوم صحبت کردن ناشی از ضعف زبان فارسی ایشان است یا کوشش در سیاسی بازی یا هر دو. در هر صورت می شود فهمید که ایشان سعی دارند بگویند که با مجله تماس گرفته اند و خواهان گرفتن کپی نوار مصاحبه و نیز باز انتشار مصاحبه بدون اشتباه هستند.)..." (6(
در همین رابطه مقاله ای دیگر انتشار دادم و خواستار اطلاعات زیر شدم:

 1. متن نامه/پیام/ایمیل/...و را که می گویند برای مجله نوشته شده و از آنها خواسته شده است که دیدگاه ایشان را چاپ و نیز کپی نوار مصاحبه را در اختیار ایشان بگذارد.
2. متن شکایت نامه رسمی ایشان به دستگاه قضایی آلمان.
3. نام دادگاه آلمانی که شکایت به آن انجام شده است تا به دادگاه مراجعه شده و ببینیم که آیا اصلا چنین شکایتی تسلیم دادگاه شده است یا نه؟ توضیح اینکه در دادگاههای آلمان این از حقوق مردم می باشد که به دادگاه ها مراجعه و لیست دعوی های تسلیم شده را ملاحظه کنند.(7
آقای رضا پهلوی هیچگاه به این سوالات پاسخ ندادند و این در حالیست که زمان متوسط رسیدگی به شکایات در دادگاه ها آلمان 5 ماه می باشد (8(
          
و حال که نزدیک 5 سال از آن تاریخ می گذرد با اطمینان کامل می شود گفت که این ادعای ایشان در مصاحبه نیز دروغی بیش برای فریب مردم نبوده است
البته این همه قبل از آن که دوباره در فاصله چهار ماه اول از پادشاهی استعفا داده اد و بعد که  دوباره فیلشان یاد هندوستان و تخت طاووس کرده و خود را شاهنشاه ایران اعلام کرده اند.
در اینجا این سوال برای خواننده ایجاد می شود که پویایی که سبب روش سیاسی یویوی ایشان می شود چیست؟
پاسخ ساده است و آن را باید در روش سیاسی دولتهای آمریکا در این دوران در رابطه با ایران دید.  بقول مولوی:
ما همه شیران ولی شیر علم.  حمله شان از باد باشد دم بدم.
به این معنی که هر وقت رئیس جمهوری در آمریکا وارد کاخ سفید می شود که سیاست تهاجمی در رابطه با ایران دارد و گزینه حمله نظامی بطور جدی روی میز قرار می گیرد، باد وارد علم ایشان می شود و اینگونه ناگهان از شهروند معمولی به پادشاه قانونی ایران تبدیل می شوند و مجلس شورای ملی تشکیل می دهند تا بتوانند نقش چلبی را در ایران بازی کنند و هر وقت رئیس جمهوری وارد کاخ سفید می شود که قصد مماشات و سازش با رژیم را دارد و از گزینه حمله نظامی دوری می گزیند، باد از وزش می افتد و  ایشان تبدیل به شهروند می شوند و وارد دوران کسوف و به جز چند اعلامیه و مصاحبه، خبری از ایشان نمی شود.
البته اهل قدرت، هیچ از تجربه و تاریخ پند نمی گیرند.  پدر بزرگ ایشان که با یاری ژنرال آیرونساید دست به کودتا زده بود و چند سال بعد در محاسبات سیاسی مرتکب اشتباه و به آلمان هیتلری نزدیک ، وقتی کشور مورد حمله ارتشهای انگستان و شوروی قرار گرفت بجای عمل بوظیفه اصلی خود که دفاع از مام وطن بود، از طریق مامور انگیسی ها، ابراهیم قوام، کوشش کرده بود که به سفارت انگیس پناهنده شود:
"گزارش های دیپلماتیک آمریکا نشان می دهد که رضا شاه شخصاً در پی ‏پناهندگی به سفارت بریتانیا  در تهران برآمده بود ولی سفارت در خواست  ‏او را نپذیرفت. در نهایت  او ابراز  تمایل  کرد  که به  همانجایی برود که ‏از آن آمده  بود. دریفوس  گزارش می دهد که: «  شاه ابراهیم قوام را که ‏پدر  دامادش هم بود نزد وزیر مختار بریتانیا  فرستاد تا مراتب نگرانی او ‏را از تأخیر [ آتش بش]  و ادامه  خصومت ها ابراز کند . قوام همچنین ‏سعی  کرد  مزه  دهان وزیر مختار  را در باره  پناه بردن شاه  به سفارت ‏بریتانیا از ترس روس ها بفهمد، ولی گویا وزیر مختار چندان دلگرمش ‏نکرده  بود.»  ترس  رضا شاه  از روس ها نبود؛ بلکه از مردم ایران بود، ‏که  اگر کوچکترین فرصتی دست می داد، تکه تکه اش  می کردند. »(9(
اینگونه بود که ترس و وحشت فرمانده کل قوا، رضا شاه کبیر قدر قدرت، قوی شوکت  و دستور او بر تسلیم نیروهای نظامی تا در مقابل، دولت انگستان با ایشان به نرمی رفتار کند سبب در هم پاشیده شدن ارتش شد.
پدر ایشان نیز سرنوشتی بهتر از پدر پیدا نکرد و بقول سپهد ربیعی، فرمانده نیروی هوایی،   که گفته بود که:"ژنرال هایزر شاه را مانند موش مرده ای از مملکت بیرون انداخت" البته سپهبد ربیعی متوجه نشده بود که این سرنوشت را انقلاب ضد استبدادی ایران برای مستبد رقم زده بود.(10(
با این وجود، آقا رضا پهلوی، از آنجا که نیک می دانند که با وجود فاجعه ای که استبداد تبهکار حاکم بر مردم وطن تحمیل کرده است و بقول آیت الله منتظری روی شاه را سفید کرده است، کسی در وطن جانش را برای به تخت سلطنت رساندن یک کذاب که هنوز کودتا بر علیه دموکراسی و استقلال وطن در 28 مرداد را و با وجودی که چند رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریکا از انجام آن ابراز پشیمانی کرده اند، را به تمسخر می گیرد و آن را قیام مردمی می داند به خطر نخواهد انداخت و نسل جوان رو به جلو وقتی در برابر خود انتخاب جمهوری شهر وندان را می بیند البته هیچ سخت نیست تصور انتخابی را که خواهد کرد.
بنابراین می بینیم که حمله اخیر شیر علم ناشی از بادی است به نام ترامپ که حال در کاخ سفید جای گرفته و در عرض چند ساعت، با سیاستی که سالها از آن دفاع کرده بود (سیاست عدم مداخله در دیگر کشورها.) برای پوشاندن شکستهای سیاسی پی در پی خود و کشاندن لیبرالهای جنگ طلب به دنبال خود، با چرخشی 180 درجه ای وداع کرده است و حال آقای رضا پهلوی بار دیگر از غیبت کبرای خود خارج تا شاید از داخل سخنان و عملیات رئیس جمهوری که هیچ دید استراتژیک ندارد و دم بدم تصمیمش عوض می شود، برای او تنبان سلطنت متصور شود.
دیگر اینکه، آقای رضا پهلوی با بکار گیری زبان فریب از مردم خواسته اند تا دست به اعتصابات بزنند.  در حالیکه اگر ایشان کوچکترین باوری به مردم و توانایی های آنها داشتند بدنبال عربستان دموکراتیک و رئیس جمهوری روانی به نام ترامپ و نتایاهویی که کوشش دارد ایرانیان را یهودی نفرت و هولاکوستی به جهان معرفی کند نمی افتادند.
اگر ایشان ذره ای از بینش و نیز سواد تاریخی بر خوردار بودند می دانستند که نگاهی گذرا به تاریخ وطن بما می گوید که هر سلسله ای که از زین قدرت بر زمین افتاد، دیگر هرگز دوباره نتوانست سوار اسب قدرت شود.  بخصوص که  برای اولین بار در تاریخ ایران، ایرانیان بر ضد نفس سلطنت دست به انقلاب زدند.  دیگر اینکه  سلسله پهلوی تنها سلسله ای در تاریخ وطن است که بدست قدرتی انیرانی خود را بر وطن غالب کرد و اینگونه بود که مشروعیت سلطنت را از بین برد.  بدون این سلب مشروعیت از طریق کودتای 28 مرداد، انقلاب ایران، نه بر ضد سلطنت، که احتمالا ماهیتی از نوع انقلاب مشروطه، منتهی با ابعادی بسیار گسترده تر جهت خود را تعیین می کرد.
آخر اینکه، اثر این یویوی سیاسی که آقای رضا پهلوی باشد، تنها بکار ضد انقلاب حاکم بر وطن می آید و اگر نبود جریان مصدقی استقلال و آزادی، وطن خود را در میان دو سنگ آسیاب استبداد تبهکار حاکم و قدرت طلبان وابسته بی اخلاق گرفتار می دید و البته در چنین وضعیتی روش ساختن و سوختن را پیش می گرفت، چرا که جامعه ملی ایران، فرقی ماهیتی با جوامع کشورهای منطقه دارد و علت آن حضور ذهنیت تاریخی  اصل استقلال در وجدان جامعه ملی می باشد.  اصلی  که همیشه سبب طرد  اشخاص  و جریانهای وابسته و خائن به استقلال وطن شده است

1. سخنرانی 20/9/62، صحیفه نور، ج 18، ص. 178
2. http://www.haaretz.com/middle-east-news/iran/1.782409
3. http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/66849/
4. http://nagoftehayeiran.blogspot.co.uk/2014/02/TV-CIA-NSC-1365.06.16.html
5. http://www.focus.de/politik/ausland/krise-in-der-arabischen-welt/cyrus-reza-pahlevi-im-focus-interview-ob-ich-die-krone-tragen-werde-haengt-vom-willen-des-volkes-ab_aid_764055.html
6. https://www.youtube.com/watch?v=ockU8QVvwEg&feature=plcp
7.            http://mahmood-delkhasteh.blogspot.co.uk/2012/07/blog-post_12.html
8. https://books.google.co.uk/books?id=glyx5h6-WV8C&pg=PA18&lpg=PA18&dq=germany+average+time+for+a+case+court&source=bl&ots=CUfYDa8HwO&sig=Mkyroi_cWBnwBU3OgEee7oKFBzY&hl=nl&sa=X&ei=Fy8aUdieEqia1AXv74HADw&redir_esc=y#v=onepage&q=germany%20average%20time%20for%20a%20case%20court&f=false
9. دکتر محمد قلی مجد « رضا شاه و بریتانیا»  –   صص 475 ‏
10. Before the parody of the trial which preceded his execution, General Amir Hussein Rabii, commander in chief of the Iranian air force, was questioned about the role played by General Huyser. He replied to his judges, “General Huyser threw the emperor out of the country like a dead mouse”. See “Thrown Out Like a Dead Mouse”, Time Magazine, 17 December 1979, accessed online at: http://www.time.com/time/magazine/ article/0,9171,920699,00.html?promoid=googlep

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر